جستجو در وبلاگ

۱۰ اسفند ۱۳۸۸

ای همه هستی ز تو پیدا شده


ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاك ضعیف از تو توانا شده
زیر نشین علمت كاینات
ما به تو قائم چو تو قائم به ذات

هستی تو صورت پیوند نی
تو به كس و كس به تو مانند نی
آنچه تغیّر نپذیرد تویی
وآنكه نمرده است و نمیرد تویی

ما همه فانی و بقا بس توراست
ملك تعالی و تقدس توراست
خاك به فرمان تو دارد سكون
قبضه خضرا تو كنی بی‌ستون

جز تو فلك را خم چوگان كه داد؟
دیگ جسد را نمك جان كه داد؟
هركه نه گویای تو خاموش به
هرچه نه یاد تو فراموش به

ساقی شب دستكش جام توست
مرغ سحر دستخوش نام توست
پرده برانداز و برون آی فرد
گرمنم آن پرده به هم درنورد

عجز فلك را به فلك وانمای
عقد جهان را ز جهان واگشای
نسخ كن این آیت ایام را
مسخ كن این صورت اجرام را

آب بریز آتش بیداد را
زیرتر از خاك نشان باد را
دفتر افلاك شناسان بسوز
دیده خورشید پرستان بدوز

تا به تو اقرار خدایی دهند
بر عدم خویش گوایی دهند
ای به ازل بوده و نابوده ما
وای به ابد زنده و فرسوده ما

دور جنیبت كش فرمان توست
سُفت فلك غاشیه گردان توست
حلقه زن خانه بدوش توایم
چون در تو حلقه بگوش توایم

از پی توست این همه امید و بیم
هم تو ببخشای و ببخش ای كریم
چاره ما ساز كه بی‌داوریم
گر تو برانی به كه روی آوریم

دل ز كجا وین پر و بال از كجا
من كه و تعظیم جلال از كجا؟!
در صفتت گنگ فرو مانده‌ایم
من عرف الله فروخوانده‌ایم

چون خجلیم از سخن خام خویش
هم تو بیا مز به انعام خویش
پیش تو گر بی‌سروپای آمدیم
هم به امید تو خدای آمدیم

یارشو ای مونس غمخوارگان
چاره‌كن از چاره بیچارگان
بر كه پناهیم تویی بی‌نظیر
در كه گریزیم تویی دستگیر

جز در تو قبله نخواهیم ساخت
گر ننوازی تو كه خواهد نواخت؟
دست چنین پیش،‌كه دارد كه ما
زاری از این بیش كه دارد، كه ما؟

درگذر از جرم كه خواننده‌ایم
چاره ما كن كه پناهنده‌ایم

۲ نظر:

سلمان گفت...

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود

بچ چه گفت...

چاره‌كن از چاره بیچارگان**
:D
چاره ما كن كه پناهنده‌ایم
***
BeBiiin iinam Migeee BiChaaareiiiiiiiiiim
Maaa BiChaaaaaareGaaaaaaaan!!!:(((