جستجو در وبلاگ

۰۹ مرداد ۱۳۸۹

2گاو!

سوسیالیسم:دو گاو داريد.يكي را نگه مي داريد.ديگري را به همسايه خود مي دهيد . 
كمونيسم : دو گاو داريد.دولت هر دوي آنها را مي گيرد تا شما و همسايه تان را در شيرش شريك كند. 
فاشيسم : دو گاو داريد.شير را به دولت مي دهيد.دولت آن را به شما مي فروشد. 
كاپيتاليسم : دو گاو داريد.هر دوي آنها را مي دوشيد.شيرها را بر زمين مي ريزيد تا قيمتها همچنان بالا بماند.
نازيسم : دو گاو داريد.دولت به سوي شما تيراندازي مي كند و هر دو گاو را مي گيرد. 
آنارشيسم : دو گاو داريد.گاوها شما را مي كشند و همديگر را مي دوشند. 
ساديسم : دوگاو داريد.به هر دوي آنها تيراندازي مي كنيد و خودتان را در ميان ظرف شيرها مي اندازيد. 
آپارتايد : دو گاو داريد. شير گاو سياه را به گاو سفيد مي دهيد ولي گاو سفيد را نمي دوشيد.. 
دولت مرفه : دو گاو داريد.آنها را مي دوشيد و بعد شيرشان را به خودشان مي دهيد تا بنوشند. 
بوروكراسي : دو گاو داريد.براي تهيهء شناسنامهء آنها هفده فرم را در سه نسخه پر مي كنيد ولي وقت نداريد شير آنها را بدوشيد. 
سازمان مللیسم : دو گاو داريد.فرانسه شما را از دوشيدن آنها وتو مي كند.آمريكا و انگليس گاوها را از شير دادن به شما وتو مي كنند.نيوزلند راي ممتنع مي دهد. 
ايده آليسم : دو گاو داريد.ازدواج مي كنيد.همسر شما آنها را مي دوشد.. 
رئاليسم : دو گاو داريد.ازدواج مي كنيد.اما هنوز هم خودتان آنها را مي دوشيد. 
طالبانیسم: دو گاو داريد.زشت است شير گاو ماده را بدوشيد. 
فمينيسم : دو گاو داريد.حق نداريد شير گاو ماده را بدوشيد. 
پلوراليسم : دو گاو نر و ماده داريد.از هر كدام شير بدوشيد فرقي نمي كند. 
ليبراليسم : دو گاو داريد.آنها را نمي دوشيد چون آزاديشان محدود مي شود. 
دموكراسي مطلق : دو گاو داريد.از همسايه ها راي مي گيريد كه آنها را بدوشيد يا نه. 
سكولاريسم : دو گاو داريد.پس به خدا نيازي نيست .. 
اصلاح طلبیسم: دو تا گاو داری یکیش دست آمریکاست و یکیش هم داره شیر هاش را میده به خانمها بدوشند.

۰۲ مرداد ۱۳۸۹

ای کاش

ای کاش امروزمان پر از صلح و آرامش باشد.
ای کاش به خدا آنچنان باور داشته باشید که چرایی برای آنچه هستید به میان نیاورید.

ای کاش پیامدهای بیکرانی را که زاییدهَ دعا کردن است را از خاطر نمی بردید.
ای کاش از نعماتی که دریافت می دارید استفاده کنید و عشقی که نصیب تان می شود را به دیگران منتقل کنید.

ای کاش گنجایش دانستن این مطلب که فرزند خدا هستید را داشته باشید.
بگذارید این حضور در مغز استخوان تان جاری شود، به روح تان اجازه دهید آواز بخواند، پایکوبی کند ستایش کند و عشق بورزد.

۲۶ تیر ۱۳۸۹

بچ چه

خدایا کفر نمی‌گویم


خدایا کفر نمی‌گویم،
پریشانم،
چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!
مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.

خداوندا!
اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای ‌تکه نانی
‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته
تهی‌ دست و زبان بسته
به سوی ‌خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می‌گویی
نمی‌گویی؟!

خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی
لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف‌تر
عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌
و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می‌گویی
نمی‌گویی؟!

خداوندا!
اگر روزی‌ بشر گردی‌
ز حال بندگانت با خبر گردی‌
پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت..
خداوندا تو مسئولی.

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی ‌می‌کشد
آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…

۱۱ تیر ۱۳۸۹

حکایت شعر زیبای مهرداد اوستا



وفا نكردي و كردم، خطا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم، بُريدي و نبريدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت
كشيدم از تو كشيدم، شنيدم از تو شنيدم

كي ام، شكوفه اشكي كه در هواي تو هر شب
ز چشم ناله شكفتم، به روي شكوه دويدم

مرا نصيب غم آمد، به شادي همه عالم
چرا كه از همه عالم، محبت تو گزيدم

چو شمع خنده نكردي، مگر به روز سياهم
چو بخت جلوه نكردي، مگر ز موي سپيدم

بجز وفا و عنايت، نماند در همه عالم
ندامتي كه نبردم، ملامتي كه نديدم

نبود از تو گريزي چنين كه بار غم دل
ز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشيدم

جواني ام به سمند شتاب مي شد و از پي
چو گرد در قدم او، دويدم و نرسيدم

به روي بخت ز ديده، ز چهر عمر به گردون
گهي چو اشك نشستم، گهي چو رنگ پريدم

وفا نكردي و كردم، بسر نبردي و بردم
ثبات عهد مرا ديدي اي فروغ اميدم؟



ولی داستان عشق و خیانتی که باعث سروده شدن این شعر شد به گوش کمتر کسی رسیده.
من این داستان رو از زبان استاد ادبیات دوره ی پیش دانشگاهیم که از اساتید دانشگاه هستند شنیدم
و به دلیل زیبا ، غم انگیز و جالب بودن ، این جا برای شما بازگو می کنم .

مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند. دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند. ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود . تا اینکه یک روز مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می بیند...

مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف می شود. سالها بعد از پیروزی انقلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود ، زن های شاه از ترس فرح ، هر کدام به کشوری می روند و نامزد اوستا به فرانسه ..

در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می شود. و در نامه ای از مهرداد اوستا می خواهد که او را ببخشد. اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می سراید..
حالا یک بار دیگه شعر رو بخونید ....

۱۰ تیر ۱۳۸۹

بی قرارم بی قرارم

در هوایت بی قرارم، بی قرارم روز و شب
سر زکویت برندارم، برندارم روز و شب
در هوایت بی قرارم، بی قرارم روز و شب
سر زکویت برندارم، برندارم روز و شب
جان روز و جان شب ای جان تو
انتظارم انتظارم روز و شب
زان شبی که وعده کردی روز وصل
زان شبی که وعده کردی روز وصل
روز و شب را می شمارم روز و شب
ای مهار عاشقان در دست تو
ای مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم روز شب
در میان این قطارم، این قطارم روز و شب
در هوایت بی قرارم، بی قرارم روز و شب
سر زکویت برندارم، برندارم روز و شب
در هوایت بی قرارم، بی قرارم روز و شب
سر زکویت برندارم، برندارم روز و شب
جان روز و جان شب ای جان تو
انتظارم انتظارم روز و شب

می زنی تو، می زنی تو
زخمه ها بر می رود، بر می رود
زخمه ها بر می رود، بر می رود
تا به گردون زیر و زارم
زیر و زارم روز و شب
در هوایت بی قرارم، بی قرارم روز و شب
سر زکویت برندارم، برندارم روز و شب
در هوایت بی قرارم، بی قرارم روز و شب
سر زکویت برندارم، برندارم روز و شب
جان روز و جان شب ای جان تو
انتظارم انتظارم روز و شب

روز و شب را همچو خود، مجنون کنم، مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب روز و شب
می زنی تو، می زنی تو
زخمه ها بر می رود بر می رود
زخمه ها بر می رود بر می رود
تا به گردون زیر و زارم
زیر و زارم روز و شب
در هوایت بی قرارم بی قرارم روز و شب
سر زکویت برندارم برندارم روز و شب
در هوایت بی قرارم بی قرارم روز و شب
سر زکویت برندارم برندارم روز و شب
جان روز و جان شب ای جان تو
انتظارم انتظارم روز و شب


Linke DL