دانی که را سزد صفت پاکی؟
آن کو وجودِ پاک نيالايد
تا خلق ازو رسند به آسايش
هرگز به عُمر خويش نياسايد
تا ديگران گرسنه و مسکينند
بر مال و جاه خويش نيفزايد
مَردُم بدين صفات اگر يابی
گر نام او فرشته نهی شايد
***
شنیدهاید که آسایش بزرگان چیست؟
برای خاطر بیچارگان نیاسودن
به کاخ دهر، که آسایش است بنیادش
مقیمگشتن و دامان خود نیالودن
همی ز عادت و کردار زشت کمکردن
هماره، بر صفت و خوی نیک افزودن
رهی که گمرهیاش در پی است، نسپردن
دری که فتنهاش اندر پی است، نگشودن
***
خلید خار درشتی به پای طفلی خرد
بههمبرآمد و از پویه بازماند و گریست
بگفت مادرش این رنج اولین قدم است
ز خار حادثه تیه وجود خالی نیست
هنوز نیک و بد زندگی بهدفتر عمر
نخواندهای و بهچشم تو راه و چاه، یکی است
ندیده زحمت رفتار، ره نیاموزی
خطانکرده، صواب و خطا چه دانی چیست؟
دلی که سخت ز هر غم تپید، شاد نماند
کسی که زود دلآزرده گشت، دیر نزیست
هزار کوه گرت سد راه شوند، برو
هزار ره گرت از پا درافکنند، بایست
***
گلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست مخدومی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری؟
که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا، من گِلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گُل نشستم
کمال همنشین درمن اثر کرد
وگرنه، من همان خاکم که هستم
***
بر سر بازار جانبازان منادی میزنند
بشنوید ای ساکنان کوی رندی، بشنوید
دختر رز چند روزی هست از ما گمشدست
رفت، تا گیرد سر خود، هان و هان، حاضر شوید
جامهای دارد ز لعل و نیمتاجی از حباب
عقل و دانش برد و شد، تا ایمن از وی نغنوید
هر که آن تلخم دهد حلوا بها جانش دهم
ور بود پوشیده و پنهان به دوزخ در روید
دل شناسد که چیست جوهر عشق
عقل را ذرهای بصارت نیست
در عبارت همی نگنجد عشق
عشق از عالم عبارت نیست
هر که را دل ز عشق گشت خراب
بعد از آن هرگزش عمارت نیست
عشق بستان و خویشتن بفروش
که نکوتر ازاین، تجارت نیست
***
اهل دنیا سه فرقه بیش نیاند
چون طعاماند و همچو دارو و درد
فرقهای چون طعام درخوردند
که ازایشان گریز نتوان کرد
باز جمعی چو داروی دردند
بر مال و جاه خويش نيفزايد
مَردُم بدين صفات اگر يابی
که بدان، گه گه است حاجت مرد
باز جمعی چو درد با ضررند
تا توانی به گرد درد مگرد
***
بهترین مراتب آن باشد
کان به فضل و هنر بهدست آید
رتبتی کان نباشد استحقاق
زودش اندر بنا شکست آرد
***
ای خواجه، رسیدهست بلندیت بهجایی
کز اهل سماوات بهگوشت برسد صوت
گر عمر تو چون قد تو باشد، بهدرازی
تو زنده بمانی و بمیرد ملکالموت