جستجو در وبلاگ
۰۷ آبان ۱۳۸۸
هفت/هشت/هشتاد و هشت
روزی ما دوباره كبوترهايمان را پيدا خواهيم كرد
و مهربانی دست زيبايی را خواهد گرفت
روزی كه كمترين سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست .
روزی كه ديگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ايست
و قلب
برای زندگی بس است.
روزی كه معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردی .
روزی كه آهنگ هر حرف ، زندگی ست
تا من به خاطر آخرين شعر رنج جستجوی قافيه نبرم.
روزی كه هر حرف ترانه ايست
تا كمترين سرود بوسه باشد .
روزی كه تو بيايی ، برای هميشه بيايی
و مهربانی با زيبايی يكسان شود .
روزی كه ما دوباره برای كبوترهايمان دانه بريزيم...
و من آنروز را انتظار می كشم
حتی روزی
كه ديگر
نباشم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
شاید اون روز همین امروز و ما خبر نداریم بچــــــــــــــــــــه
:*
ما همیشه در خونمون غفله. پس نتیجح اینکه امروز نمیتونه باشه و من راست میگم تو هم الکی خوشبینی و خودت و گول میزنی ییییییییییییییییییییییییی
ارسال یک نظر